اقتصاد و نقش ایدئولوژی
رسانه آمریکایی المانیتور: "حکم جدید رهبر عالی ایران درباره اقتصاد مقاومتی باید به عنوان تلاش جدید آیتالله خامنهای در ارائه خطوط اصلی دکترین اقتصادی ایران دیده شود. این مساله نشان میدهد ایران امیدوارانه به آینده چشم دوخته و برنامه ای منسجم برای برخورد با حوادث و احتمالات آینده دارد. ازسوی دیگر این مساله بشدت نشاندهنده ایدئولوژیک بودن برنامههای اقتصادی این کشور است. این سیاستها باکلماتی مانند فرهنگ جهادی تولید ثروت و کارآفرینی همراه شده که نشان میدهد ایدئولوژی نقشی چشمگیر در فرآیندهای اقتصادی ایران دارد."(۱)
"ایدئولوژی نقشی چشمگیر در فرآیندهای اقتصادی ایران دارد." این جمله نشان از یکی از مغالطات علم اقتصاد متعارف دارد، آنجا که ادعا می شود علم اقتصاد عاری از هرگونه ارزش گذاری و نگاه هنجاری و ایدئولوژیک است، درحالیکه این ادعا را می توان به راحتی رد کرد.
علم اقتصاد کنونی محصول دوره رنسانس است، دوره ای که شامل دو مبنای ایدئولوژیک مهم، دئیسم و اومانیسم، می باشد. دئیسم به معنای نفی ربوبیت خداوند و صرفا خالقیت خداست، قائل به وجود یک خدای بازنشسته است و اومانیسم هم به معنای محوریت انسان است. انسانی که برمبنای اصول اقتصادی این گونه معرفی می شود: خودخواه، لذت طلب، تنوع طلب، بی نهایت طلب.
پس اقتصاد متعارف هم بر مبانی ارزشی خاصی استوار است که مجرای ورود این ارزشها از چهار کانال است:
۱-کانال انتخاب پیش فرضها: به راستی چرا در این مکتب، چنین پیش فرضی از انسان ارائه شده است؟ زیرا ارزشهای محقق است که انسان مطلوب را به تصویر می کشد.
٢-کانال انتخاب موضوع مطالعه: چرا رفتارهای خودخواهانه انسان موضوع مطالعه است و نه رفتار متعالی او؟ زیرا مبانی ارزشی دانشمند است که موضوع را تعیین میکند.
٣-کانال اثرگذاری ارزشها: چرا در این مکتب، مصرف تحت تاثیرقیمت و درآمد است و نه تحت تاثیر تمایلات معنوی و انسان دوستانه؟ زیرا متغیرهای توصیفی تحت تاثیر ارزشهای محقق است.
٤-کانال شناخت یا روش تحقیق: چرا روش تحقیق اثبات گرایانه و عینی است؟ چرا شناخت ماوراءالطبیعه و وحیانی مورداستفاده نیست؟ زیرا روشهای پژوهش تحت تأثیر ارزشهای پژوهشگر است.(۲)
درنتیجه، از دل چنین مجاری، فقط نظریههایی تولید میشود مملو از ارزشهای دئیستی و اومانیستی.
آقای پیرو مینی در کتاب "فلسفه و اقتصاد" مینویسد: اقتصاد محصول برخورد ذهن با واقعیات خارجی است.(۳) یعنی این برداشت ذهنی اقتصاددان است که منتج به چنین نتایجی شده است.
علاوه بر اینها برخی مفروضات نیز از پایه غلط هستند مثل بینهایت بودن تعداد تولیدکننده، عرضهکننده و مصرفکننده. این فروض به دنیای واقعی تعلق ندارند. همچنین بعضی مفروضات از کشور و زمان و فرهنگی، به کشور و زمان و فرهنگ دیگر متفاوت عمل میکند مثل نظریه "منحنی فیلیپس" که زمانی در آمریکا مطرح بود و بعداً عکس آن مشاهده شد که نام وضعیت جدید را"رکود تورمی" گذاشتند؛ و یا مشاهده میشود که کسری بودجه در یک کشور باعث تورم میشود ولی در کشور دیگر باعث افزایش تولید و رشد اقتصادی.
تمام این موارد حاکی از آن است که قواعد اقتصادی جهانشمول نیستند، چنانچه دریکی از جدیدترین مکاتب هترودوکس به نام "مکتب نهادگرا" عنوان میشود اتفاقاتی که در اقتصاد رخ میدهد، به عملکرد دولت، نوع قوانین و فرهنگ مردم وابسته است.
امروزه نیز شاهد تزلزل در اقتصادهای دنیا هستیم که نشان از بیکفایتی فرضیات موجود در اقتصاد دنیاست.
نتیجه همه این موارد، لزوم ارائه یک اقتصاد ملی برمبنای شرایط فرهنگی، اقلیمی که ظرفیتها و تهدیدات کشور را مدنظر داشته باشد، مشاهده میشود. همانکه از سوی رهبر فرزانه ما، "اقتصاد مقاومتی" نامیده شد.
« اقتصاد مقاومتی یعنی آن اقتصادی که در شرایط فشار، در شرایط تحریم، در شرایط دشمنیها و خصومتهای شدید میتواند تعیینکنندهی رشد و شکوفایی کشور باشد. »(۴)
منابع
۱-نشریه مشرق، ۱۳۹۲/۱۲/۲۴، 294197www.mashreghnews.ir/fa/print/
۲-مینی، پیرو.فلسفه و اقتصاد، ترجمه نصرت و راغفر، به نقل از معرفت شناسی، عقلانیت و اقتصاد، فصلنامه پژوهشی دانشگاه امام صادق علیه السلام، ش ۱۱ و ۱۲، ص ۹-۳۴.
۳-عبدالملکی، حجت الله. اقتصاد مقاومتی، درآمدی بر مبانی سیاست ها و برنامه عمل،۱۳۹۳، ص۷۳
۴-بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان۱۶/۵/۱۳۹۱